خراسان
«دموکراسي به سبک سارکوزي» عنوان يادداشت روزنامه خراسان به قلم رضاخواه است كه در آن ميخوانيد:
بعد از رسوايي اخلاقي استروس کان رئيس سابق صندوق بين المللي پول و جدي ترين رقيب احتمالي رئيس جمهور فرانسه در انتخابات رياست جمهوري 2012، روز گذشته نوبت دومينيک دوويلپن، نخست وزير سابق فرانسه و يکي ديگر از رقباي احتمالي نيکولا سارکوزي بود تا وي نيز اين بار به اتهام مشارکت در بي اعتبارسازي رئيس جمهور فرانسه از طريق جلوگيري نکردن از افشاگريهاي جعلي عليه وي، به 15 ماه حبس تعليقي محکوم شود. نخست وزير سابق فرانسه در واکنش به اين حکم، دادسراي پاريس را متهم کرد که تحت تاثير دستورات نيکولا سارکوزي قرار دارد. وي به خبرنگاران در بيرون از دادگاه گفت: اگر اين حقيقت را در نظر بگيريم که دادسرا نماينده وزير دادگستري است که به نوبه خود بايد پاسخگوي نيکولا سارکوزي باشد، همه اين اتفاقات قابل درک خواهد بود.
ظاهرا رئيس جمهور جنجالي فرانسه که از محبوبيت بسيار پايين خود در ميان مردم مطلع است شيوه جديدي از دموکراسي را در پيش گرفته و تلاش ميکند تا با خارج ساختن رقبا از صحنه راه دست يابي دوباره خود به قدرت را هموار سازد. اين در حالي است که نتايج جديدترين نظر سنجي در رابطه با انتخابات رياست جمهوري سال 2012 فرانسه حاکي از آن است که کانديداهاي جناح چپ اين کشور هنوز هم پيروز اصلي اين انتخابات و نيکولا سارکوزي بازنده اصلي آن است.
اين نظر سنجي که از سوي موسسه BVA و براي شبکه تلويزيوني RTL فرانسه انجام و نتايج آن ديروز منتشر شد حاکي از آن است که دستگيري دومينيک استروس- کان که پيش از اين پيروز اصلي همه نظر سنجيهاي مربوط به انتخابات سال 2012 بود، هيچ تاثيري در اقبال جناح چپ براي پيروزي در اين انتخابات نداشته است.
بر اساس اين نظر سنجي "مارتين اوبري"، رهبر سوسياليستهاي فرانسه و" فرانسوا اولاند"، رهبر سابق اين حزب، به عنوان کانديداهاي احتمالي جناح چپ در دور اول انتخابات مقام اول را کسب ميکنند و پس از آن در دور دوم به ترتيب با کسب 59 و62 درصد آرا با قطعيت نيکولا سارکوزي را شکست ميدهند.
مدل پست مدرن دموکراسي در فرانسه کمي هم شبيه نوع حکومت ديکتاتورهاي سابق در خاورميانه ميباشد به اين معني که بهترين رقابت انتخاباتي رقابت بي رقيب است، همان طور که سالهاي متمادي امثال بن علي و مبارک در انتخابات متعدد شرکت ميکردند و پيروز ميشدند. با اين حال هنوز تا زمان انتخابات فرانسه زمان بسيار است و بايستي منتظر حوادث غير مترقبهاي براي کانديداهاي باقي مانده بود.
ملت ما
«مناسبات معكوس ميان فقر و عدالت» عنوان سرمقاله امروز روزنامه ملت ما به قلم فاطمه آليا است که در آن می خوانید:
وجود زيادهخواهان و افرادي كه ميخواهند از رانتها استفاده كنند و همچنين كساني كه به كانونهاي ثروت و قدرت دسترسي دارند، موجب شده است كه گروهي در جامعه به سمت فقر روند. براي رفع اين بيعدالتي بايد اين افراد شناخته و از كانونهاي قدرت و تصميمگيري رانده شوند و براي تحقق عدالت راههاي فرار از قانون به روي مفسدان و غارتگران اقتصادي بسته شود. عدالت به معناي توزيع عادلانه امكانات و سرمايههاي مادي و معنوي است و لازمه بسط آن در جامعه، آموزش است.
اين نكته را بايد بپذيريم كه بر اثر سالها سلطه حكومتهاي طاغوتي و نيز هجمه فرهنگ غربي- شرقي، فرهنگمان بيمار شده است، بنابراين بايد در زمينه تحقق عدالت فرهنگي كه اساس انقلابمان است تلاش كنيم. براي استقرار، تقويت و گسترش عدالت نيازمند آموزش همگاني هستيم. علاوه بر آن امكانات آموزشي را بايد در تمام نقاط كشور عادلانه در بين صنوف و اقشار مختلف تقسيم كنيم و با در نظر گرفتن استعدادها و امكانات گوناگون فرهنگسازي را در اولويت قرار دهيم.
در اين ميان بايد خروجي تمام تلاشها براي رسيدن به استقلال سياسي، نظامي و دفاعي، نهادينه كردن استقلال فرهنگي باشد و براي رسيدن به اين استقلال بايد توجهمان را به عدالت فرهنگي و توزيع عادلانه سرمايههاي مادي و معنوي متمركز كنيم. نقطه مطلوب و افق عدالت اين است كه جنبه مادي و معنوي فقر از بين ببرد چرا كه مناسبتي ميان فقر و عدالت وجود ندارد. اگر منظور فقر مادي و معيشتي است، تمام تلاشهاي اقتصادي، سياسي، نظامي و دفاعي ما علاوه بر آنكه بايد در راستاي رهايي از سلطه بيگانگان باشد، الزاما بايد در راه كسب عزت و رهايي از چنگال فقر نيز باشد. از نگاه ما اقتصاد رو بنا و مساله اصلي ما نيست، اما اين واقعيت وجود دارد كه كسي كه با فقر دست و پنجه نرم ميكند و در گذران زندگي مشكل دارد، زمينه شكوفايي معنوي برايش مهيا نميشود.
چند سالي است كه بخش اعظم تاكيدات و اقدامات مقام معظم رهبري در راستاي مبارزه با فقر و فساد و تبعيض است و تا زماني كه اين سه معضل در جامعه ريشهكن نشود ما نميتوانيم عدالت واقعي را برقرار كنيم. بنابراين اساس حكومت اسلامي بايد بر ريشه كن كردن فقر استوارباشد. در مفهومسازي جديد واژه پيشرفت و تعالي را جايگزين توسعه كردهايم و مطابق با فرمايش رهبري، عدالت را در مفهوم آن خواستار هستيم. چراكه معتقديم توسعه بايد همراه با عدالت باشد. هرسه قوه در مبارزه با مفاسد اقتصادي بايد مراقب راههاي نفوذ باشند و با نفوذگران مبارزه قاطعانه و جدي نه در حد حرف بلكه در عمل داشته باشند. قدرت به همان انداره كه به عنوان ابزاري براي حاكميت احكام و فرهنگ اسلامي مفيد است، به همان اندازه هم ميتواند براي كساني كه متزلزلاند، خطرناك باشد چرا كه ممكن است عدهيي سست اراده، از ابزار قدرت در جهت رسيدن به منافع شخصي و گروهي استفاده كنند.
جمهوري اسلامي
«پيگيري اهداف جنگي در پوشش صلح» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد:
عقب نشيني حقيرانهاي كه باراك اوباما از مواضع اخيرش در نشست مشترك با لابي صهيونيستي (آيپك) داشت، يكبار ديگر و در مقياسي عجيب و حتي باورنكردني، به خوبي نشان داد كه روساي جمهور آمريكا تا چهاندازه بازيچه اميال صهيونيستها هستند و براي "حفظ قدرت" و كسب امتيازات شخصي، در برابر مشتي صهيونيست، كرنش ميكنند؟ نطق اوباما در محل وزارت خارجه آمريكا، عليرغم تمامي امتيازاتي كه به صورت يكجانبه نصيب صهيونيستها ميكرد، مطلوب آنها نبود و در فاصله كوتاه با اعمال فشار و تحقير اوباما به وي صراحتاً گوشزد كردند كه مطلوب واقعي آنها چيزي به مراتب افزونتر است كه بايد سريعاً و در اولين فرصت ممكن اعلام شود.
اظهارات اوباما در جمع لابي صهيونيستي به تعبير "گري سيك" تحليل گر روزنامه انگليسي "اينديپندنت"، بسيار فلاكتبار بود كه براي اوباما به عنوان رئيس جمهوري آمريكا حتي ذرهاي از اعتبار و منزلت اجتماعي را هم باقي نگذاشت. اوباما در ابتداي سخنراني از تك تك مقامات صهيونيستي كه در جلسه حضور داشتند، به اسم، تجليل كرد و آنچنان خفت و خواري از خود بروز داد كه جداً ترحم انگيز بود. برخي گزارشها نشان ميدهند بنيامين نتانياهو نخستوزير رژيم صهيونيستي در جريان ديدارش با اوباما كه ساعاتي پس از سخنراني وي در وزارت خارجه آمريكا صورت گرفت، به شدت به وي حمله ور شده و در واقع وي را بازخواست و محاكمه و هشدار داده است كه اگر مواضعش را رسماً و فوراً اصلاح نكند، از حمايت صهيونيستها در انتخابات رياست جمهوري خبري نيست.
اوباما هم با بلاهت كامل، همين نكته را در اظهاراتش خطاب به افراد حاضر در جلسه با لابي صهيونيستي (ايپك) مورد تصريح قرار داد و گفت: قاعدتاً رئيس جمهوري كه در آستانه انتخابات، به فكر حفظ قدرت و ماندن در كاخ سفيد است، نبايد وارد اين مقولات شود ولي من به خاطر علاقه و ارادتي كه به اسرائيل دارم، اين حرفها را زدم كه نشان بدهم اوضاع به زيان شما به پيش ميرود و بايد فكري كرد كه اين روند، متوقف شود تا بلكه اوضاع تغيير كند و بايد واقعيتها را هم در نظر گرفت.
واقعيتهاي مورد نظر اوباما چه چيزهائي هستند؟
1 - تعداد فلسطينيها به ويژه در كرانه باختري به سرعت درحال افزايش است و تناسب جمعيت و بافت اجتماعي را به شدت به زيان اسرائيل دگرگون ميكند.
2 - دفاع از موجوديت اسرائيل روز به روز سختتر و پيچيدهتر ميشود.
3 - چهره دنياي عرب در پرتو تحولات منطقه و "ظهور نسل جديدي از اعراب" قوياً تغيير كرده و آن زمان گذشت كه با تفاهم يكي دو رهبر عرب، به صورت جعلي به صلحي برروي كاغذ دست مييافتيم. در آينده اسرائيل نه با يكي دو نفر بلكه با ميليونها عرب مواجه است.
4 - نه تنها خاورميانه تغيير كرده كه حتي جامعه جهاني هم دستخوش تحولات بنيادي است. فلسطينيها در كريدورهاي سازمان ملل در نيويورك به دنبال منافعشان مسابقه گذاشتهاند و بيصبري، نه فقط در جهان عرب كه حتي در مجالس سراسر دنيا مشهود است.
اين جملات با چنين صراحت و ادبياتي، فهرست تهديدات عليه صهيونيستها و جهاني شدن انزواي رژيم صهيونيستي را محرز تلقي كرده و به فكر چاره جوئي، آنهم بخاطر حفظ منافع اين رژيم است. وي دوباره ضرورت به رسميت شناختن كشور فلسطين با حذف حق حاكميت و ارتش درحد خودگرداني، را تكرار كرد و بر اين نكته تصريح نمود كه قبل از آنكه دير شود، بايد كاري كرد كه اهداف و برنامههاي آمريكا و اسرائيل محقق شود و انزواي اسرائيل، به قانون و روال طبيعي منطقه تبديل نگردد. اوباما ضمن حمايت مطلق و بدون قيد و شرط از رژيم صهيونيستي و عملكرد آن، همه چيز در قلمرو منافع فلسطينيها را به مذاكره با اسرائيل مرتبط كرد كه حتي پيش شرط آنهم به رسميت شناختن موجوديت رژيم صهيونيستي است. وي حتي از اظهاراتش در مورد مباني صلح و از جمله مرزهاي 1346 (1967 ميلادي) را پس گرفت و آنرا هم قابل مذاكره دانست كه به نفع صهيونيستها و در چارچوب منافع رژيم تل آويو، قابل دستكاري و تجديدنظر است.
اوباما "حق دفاع از خود" را به صورت يكطرفه و فقط براي صهيونيستها تعريف كرد و پذيرفت ولي به بهانه مقابله با تروريسم، تصريح نمود كه طرف فلسطيني بايد يك "ايالت غيرنظامي" را كه فاقد ارتش باشد، بپذيرد. وي به روند مذاكرات تحميلي دهههاي اخير با طيف خائن فتح و تشكيلات خودگردان اشاره كرد كه همان مبنا ميتواند با توجه به تغييرات 44 سال اخير، معتبر و قابل استناد باشد. در اينجا اوباما، رازي را فاش كرد كه عمق خيانت مذاكره كنندگان فلسطيني را بازگو ميكند و آن اينكه چيزي را به صورت علني گفته كه براي مدتهاي طولاني مورد توافق طرفهاي مذاكره بوده و رئوس مذاكرات پنهان را آشكار ساخته است. اما چرا؟ زيرا نميتواند براي دهههاي بعدي هم صبر كرد چون زمان به زيان اسرائيل به پيش ميرود و بايد "مردم اسرائيل" از آنچه لايق و مستحق آن هستند، برخوردار شوند. البته ما با اين واژه در ادبيات و تبليغات يك جناح سياسي آشنائي داريم و توجه بيشتر به ما نشان ميدهد كه چنين ادبياتي از كجا سرچشمه گرفته است؟
رسالت
«آيا جنگ چهارم در راه است؟» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دكتر حشمت الله فلاحت پيشه است كه در آن ميخوانيد:
تجربه سي سال گذشته ميگويد كه ايالات متحده آمريكا هر ده سال يك جنگ خانمانسوز را به منطقه خاورميانه تحميل كرده است. لذا اكنون كه ده سال از آخرين لشكركشيهاي آن قدرت به افغانستان و خاورميانه ميگذرد، زمزمه جنگ و بحران دوباره در كانونهاي فكر و راهبرد نويسي آمريكا شنيده ميشود. جنگ براي آمريكاييها خاصيت انحراف تحولات از مسير واقعي را داراست. لذا نگراني در قبال تحول تازه بي مورد نيست.
سي سال پيش زماني كه انقلاب اسلامي ايران روح تازهاي را در حركتهاي رهايي بخش اسلامي دميده بود، جنگي هشت ساله به منطقه تحميل گرديد. يك دهه بعد در ابتداي دهه 1990 ميلادي، غربيها با حمله به عراق، صدام را بهانه تحميل طرح "مشاركت براي صلح ناتو" و استقرار پايگاههاي نظامي متعدد در منطقه قرار دادند و ده سال بعد از آن نيز در ابتداي دهه 2000 ميلادي انفجار مشكوك برجهاي دوقلو بهانهاي شد كه ده سال جنگ، بمب، موشك، جاسوسي، ترور و تهديد خوراك روزانه مردمان خاورميانه شود. از بوش تا اوباما، دروغهاي رنگيني گفته شد، اعراب سرمايههاي بيشتري از دنياي اسلام را زير پاي نظاميان غربي ريختند اما باز هم تروريسم گسترش بيشتري يافت، مواد مخدر از سنتي به صنعتي تبديل شد و سياسي گرديد، خون مسلمان از نفت خليجفارس ارزانتر شد و عاملان اين جنايات دريدهتر از هميشه از تريبونهاي سازمان ملل متحد به دنبال دشمنان و مقصران تازه ميگردند.
در شب سرنگوني حسني مبارك ديكتاتور مصر، شبكه خبري بيبيسي در گزارشي از قاهره چنين تحليل كرد كه هنوز ايالات متحده در قبال تحولات مصر، سردرگم است. چون نتوانسته مسير تحولات را پيشبيني نمايد. در واقع از زماني كه در تونس و سپس مصر انقلاب شد، آمريكاييها با تزلزل جدي در راهبردهاي منطقه خود مواجه شدند و اكنون اگر در هر جاي ديگر انقلاب شود، فضا براي راهبردهاي اين قدرت تنگتر ميشود و اكنون كه سياست مشت آهنين آمريكا، غرب وخاصه همپيمانان منطقهاي منجر به سكتهاي تحميلي در حركتهاي انقلابي شده است، اوباما جهت اجراي نقشههاي خطرناكتر آماده شده است. او در سفر دورهاي به اروپا به دنبال جلب نظر كشورهاي غربي براي جنايات تازه است. نگاه به تاريخ تحولات گذشته نشان ميدهد كه سياستهاي نظامي آمريكا همواره در حالتي از انفعال شكل گرفته است. سخنراني هفته گذشته آقاي اوباما نيز حاكي از انفعالي تازه بود. او با تحريف واقعيات منطقه سعي كرد جاي سياست نرم و سخت را عوض نمايد.
حركتهاي اصيل مردمي را توطئه و حركتهاي انحرافي را واقعيت نشان دهد. اما تناقض گويي او در قبال كشور فلسطين نشان دهنده فشار تحولات اخير بر آمريكا است. از پذيرش مرزهاي پيش از جنگ 1967 ميلادي تا اعلام پشيماني در نشست چند روز بعد آيپك - لابي بزرگ صهيونيستها در آمريكا- هم صهيونيستها و هم فلسطينيها را به او بدبين كرده است.
از طرفي دموكراتها به خاطر همراه و بعضا سكوت در قبال اقدامات ديكتاتورهاي عرب، به شدت زير سئوالاند. از زمان بيل كلينتون دموكرات تاكنون، آنها هر سياستي اعم از تهديد، جنگ و تحريم را به نام دموكراسي سازي و دفاع از حقوق بشر به خاورميانه تحميل كردهاند، اما اكنون همراه سياستهاي سركوب نهضتهاي رهايي بخش به شمار ميروند.
اين دوگانگي خيلي زود شعارهاي ضد استبدادي حركتهاي انقلابي را به سمت فريادهاي ضد آمريكايي سوق داده است، با اين تفاوت نسبت به گذشته كه اكنون، شماري از سياستمداران انقلابي در كشورهاي اسلامي نيز در اين قالب عمل ميكنند، يعني عملكرد تازه آنها به طور جدي راهبردهاي سنتي آمريكا را به مقابله جدي فراخوانده است.
مصر كه قرار بود در قالب سياست ايران هراسي و انتقال بحران از خط مقدم جنگ با اسرائيل، به سمت مرزهاي ايران و خليج فارس، نقش محوري را در اجراي طرح اسرائيل محور خاورميانه بزرگ ايفا نمايد، اكنون شرايط تازهاي يافته است. باز شدن گذرگاه رفح عمق استراتژيك سرزمينهاي اشغالي را با تغيير جدي به سود مقاومت مواجه كرده است. اتحاد گروههاي فلسطيني يادآور وحدت اعراب پيش از جنگهاي 1948 ميلادي است، توان مانور نظامي و همكاري رژيم صهيونيستي با مصر در صحراي سينا محدود شده است و با گسترش انقلاب در ديگر كشورهاي اسلامي، موضع اخير شاه اردن، واقعيات تازهاي را روشن كرد. او گفت: "هر لحظه ممكن است من و ديگر سران عرب نيز به سرنوشت مبارك گرفتار شويم و اين پيام را خود آمريكاييها به دوستان عرب خود اعلام نمايند. " واشنگتن ديگر حتي اگر بخواهد، نميتواند پشتوانه محكمي براي دوستان عرب خود باشد.
بنابراين طبيعي است كه قدرتهاي امروز غرب، براي جلوگيري از سير طبيعي تحولات، به دنبال جنگي تازه باشند. اوباما نيز به مجري بدون اراده جنگ سالاران آمريكايي - صهيونيستي تبديل شده است. در واقع او با يك ضرب الاجل جدي از طرف حكام پشت پرده قدرت در واشنگتن مواجه شده است كه اگر اهداف اسرائيل محور آنها را تامين نكند، بايد جاي خود را به جمهوريخواهان بدهد كه همواره آغازگر جنگهاي بزرگ منطقه بودهاند.
ايران
«بايدها و نبايدها» عنوان سرمقاله روزنامه ايران به قلم علياكبر جوانفكر است كه در آن ميخوانيد:
مديحهسراياني كه با كلام شورانگيز خود به ذكر مناقب ائمه اطهار(ع) ميپردازند و نوحهخواناني كه جنبههايي آموزنده از حماسههاي ماندگار مظلوميت همراه با مجاهدت، صلابت و اقتدار معنوي و اخلاقي اهل بيت عصمت و طهارت(ع) را به تصوير ميكشند تا قلوب و اذهان مردم ايران را به نور وجود با بركت بهترينهاي عالم، مصفا سازند، شايسته است با بهرهگيري از سخنان هدايتگر رهبر فرزانه انقلاب، به اين مهم توجه كنند كه زبان، لحن، صدا، فكر، انديشه، مراودات و مناسبات آنان، همواره بايد منعكسكننده زيباترين، ارزشمندترين و پاكترين مفاهيم باشد.
مردم متدين ايران به مداحان اهل بيت(ع) چشم دوختهاند كه ببينند از آنان چه كلامي و با چه لحن و ادبياتي صادر ميشود تا جانهاي تشنه خود را از آن سيراب سازند و عشق و ارادت خالصانه خود را به خاندان مطهر رسول خدا(ص) تجديد يا تشديد كنند. متجليكردن مكارم اخلاق در متن و بطن جامعه و سازمانده يك جامعه آرماني و نمونه اسلامي، هدف غايي از همه مجاهدتهاي بيوقفهاي است كه ملت پر افتخار و سربلند ايران تاكنون به انجام رسانده و براي تحقق آن نيز بهاي گزافي پرداخته است.
مديحهسرايان و نوحهخوانان ما نه تنها بايد معرف جلوههاي زيبا و آموزندهاي از مكارم اخلاق و در عاليترين شكل آن باشند، بلكه از آنها انتظار ميرود كه با استفاده از فرصت سخنوري در جمع مؤمنين و متدينين جامعه، درسهاي آموزنده قرآن كريم و معارف نوراني اهل بيت(ع) را سرلوحه كار خود قرار دهند و با تبيين زواياي پيدا و پنهان زندگي پندآموز آنان، نظام اسلامي را در جهت گسترش اخلاق نيك و جاري كردن ارزشهاي ناب ديني در دل و جان مردم، ياري دهند. با ترويج خُلقيات خوب و تأكيد بر روحيه همدلي، برادري، صفا و صميميت ميان مردم است كه ميتوان يك جامعه انساني را در جهت نيل به آرمانهاي بزرگ الهي، اعتلا بخشيد و آن را به زيور نيك انديشي، تعاون، صبر، احسان، ايثار و گذشت، اميد به آينده، كمك به نيازمندان و پرهيز از تنگ نظري، نااميدي، بدخواه و بُخل آراست.
جامعه مداحان و نوحهخوانان، تركيبي از عناصر متدين و دلسوخته است كه صوت دلنشين خود را به مثابه موهبتي اله به خدمت ميگيرند تا عطر وجود نوراني و مبارك ائمه معصومين(ع) را در فضاي ايران اسلامي پراكنده سازند و دلهاي خيل مشتاقان را جلا بخشند. پس لازم است كه آنها در گفتار، رفتار و كردار خود، همه ارزشهاي زيباي دين مبين اسلام را متجلي سازند، دوستيها را تقويت كنند، محبت و مهرباني را تشويق نمايند، نوعدوستي و امداد به نيازمندان را به ديگران بياموزند و با زدودن غمها، كدورتها و بدفهميها از روح و روان مردم، شور و نشاط همراه با افكار سالم و سازنده را جايگزين آن سازند.
آنها نه فقط از كاربرد آهنگهاي بد و لهوي در كار مداحي و نوحهخواني بايد بپرهيزند بلكه لازم است از بيان هرگونه سخن سست و بياساس و تعرض به ديگران در اجتماعات عمومي اجتناب ورزند و دلهاي مؤمنان را به ذكر مناقب صحيح و متقن، شاد و خوشحال كنند.
تجربههاي گذشته، مؤيد اين سخن است كه هرگاه مداحان اهل بيت(ع) وارد حوزه مباحث و مجادلات بيحاصل سياسي و گروه شدند، از شأن و منزلت جايگاه خويش فاصله گرفتند و نه فقط تأثير و جذابيت كلام خويش را از دست دادند بلكه به جاي پراكندن صفا و صميميت در صف مؤمنان، آنها را به چنددستگي و اختلاف انداختند و دغدغه و نگراني را به جامعه تزريق كردند.
سخنان حكيمانه رهبر معزز انقلاب، فرصتي را فراهم آورده است تا معدود مداحاني كه از سر غفلت و بيتوجهي، در مسيري خلاف شئون جامعه اسلامي قرار گرفته بودند، از كوبيدن بر طبل بياخلاقي باز ايستند و ضمن تجديدنظر در گفتار و رفتار خود، تحكيم وحدت جامعه اسلامي را سرمشق خويش قرار دهند
سياست روز
«انگار نه انگار!» عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم محمد صفري است كه در آن ميخوانيد:
انگار نه انگار که سال جهاد اقتصادي است! اصلا کسي حواسش به اين سال نيست؛ آنقدر بحث و جدل بر سر چيزهاي کوچک تنش آفرين وجود دارد که از يادشان رفته که امسال قرار است جهاد اقتصادي شود؟!
اصلا جهاد اقتصادي به چه دردمان ميخورد؟! تا وقتي جهاد جدل و تنش هست، ما را چه به جهاد اقتصادي؟!نه؟
بر سر وزير اطلاعات بحث و جدل ميکنيم خوب است ديگر!
همين ميشود خوراک چند ماه داخل و خارج. اين تمام نشده وزارت ورزش شروع ميشود. مجلس آن را تصويب ميکند دولت نميپذيرد. هر کدام هم دلايل خود را دارند. خوش به حال سال جهاد اقتصادي، نه؟
هنوز بحث داغ وزارت ورزش پايان نيافته ادغام وزارتخانهها شروع ميشود.
اي بابا سال جهاد اقتصادي چه صيغهاي است ديگر؟ رهايش کنيد. الان از همه مهمتر ادغام وزارتخانههاست که هر کدام از طرفين ساز خود را ميزنند.
در سال جهاد اقتصادي ادغام وزارت نفت، يکي از وزارتخانههاي مهم اقتصادي با وزارت نيرو از همه مهمتر است. تازه بحث و گفتوگوهاي دوستانه بين دولت و مجلس هم گل کرده است، نه؟!
اين هنوز پايان نيافته ادغام وزارت راه و ترابري با مسکن رو ميشود. سال جهاد اقتصادي هم که اصلا اهميت ندارد. آنقدر اقتصادمان رونق دارد که نيازي به جهاد ندارد.
بچسبيم به بحث داغ وزارت صنايع با بازرگاني. دو وزارتخانه ديگر اقتصادي که در جهاد اقتصادي هيچ نقشي هم ندارد. وزير هم نداشته باشند اصلا مهم نيست. خودشان، خودشان را ميگردانند. چه ربطي به سال جهاد اقتصادي دارد.
اصلا سال جهاد اقتصادي به کدام وزارتخانه، مربوط ميشود؟!مجلس هم دخيل است؟! قوه قضائيه چطور؟!
به قوه قضائيه که به گمانم ربطي نداشته باشد. آخر مفس